اگر جامعهی ما به نحو طبیعی پیش میرفت و در سیاستهای داخلی ما نوعی انحصارگری دینی وجود نداشت، بخشی از تلاشهای روشن فکران ما منحصر به "نقد غرب" میشد؛ اما این استبداد انحصارگرایانه، فضای حیاتی را سرکوب کرد؛ در نتیجه شایگانی که "آسیا در برابر غرب" مینوشت، "زیر آسمانهای جهان" را مینویسد. در واقع تمام متفکران ما یک نوع تغییر جهت دادند؛ چراکه احساس کردند فضا یک فضای بسیار فشارآوریست. من عبدالکریمیبه جای آنکه تلاش خودم را به نقد تمدن کنونی معطوف کنم، بخشی از مواجهه ام با نادانی و جهالتیست که در ساختارهای درونی، دارد من را خفه میکند! و من به جای آنکه این انرژی را صرف نزاع با نیهیلیسم و سکولاریسم آشکار غربی کنم، ناچارم با بنیادگراییای که در جامعهی ما وجود دارد به مبارزه بپردازم.
هنوز در جامعهی ما سیاست بیش از اندازه گستاخ است و تا زمانی که سیاست حد و حدود خود را نفهمد، در جامعهی ما جهال بیش از اهل فرهنگ و اهل تفکر سخن میگویند. در کشوری که یک جوان بیست و سه ساله در وزارت ارشاد، جلوی چاپ کتاب رئیس فرهنگستان علوم -که از معدود فلاسفهی قرن حاضر است- را میگیرد، معلوم است که فرهنگ جدیتی ندارد.
بازدید : 860
پنجشنبه 21 اسفند 1398 زمان : 17:28