loading...

روشنفکری دینی

سیری در روشنگریهای نجات بخش

بازدید : 865
جمعه 22 اسفند 1398 زمان : 21:07
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

روشنفکری دینی

دکتر شریعتی از نظر اجتماعی پدیده بی‌تکراری در «حوزه عمومی» در زمانه ماست. نه پیش از او و نه بعد از او، از بین خیل روشنفکران و دیگرانی که به نوعی در حوزه عمومی‌ظهور و بروز داشته‌اند، نتوانسته در مقیاس و ابعاد دکتر شریعتی، «اجتماعی» بشوند. البته اعجاز کلمات دکتر و قدرت خطابی و توانایی ادبی و صفا و صمیمیت شریعتی با مخاطب جوان و مسایلی از این دست، در ظهور پرقدرت شریعتی در حوزه اجتماعی موثر بوده است اما اینها به نظرم کافی نیست.
چرا او چنین بازخوردی از نظر اجتماعی داشت؟

به نظرم در مواجهه پدیدارشناسانه، ذات قوام‌بخش تفکر شریعتی، «اندیشه معطوف به عمل و تغییر» است. اندیشه‌ای مورد توجه اوست که در عمل، موجد تغییر وضعیت موجود شود. این ساختار فکری به طور ذاتی با اعتراض به وضع موجود و با هر چیزی که توجیه‌گر وضع موجود و هرکسی که حافظ وضع موجود باشد، هم بسته است. اندیشه معطوف به عمل و تغییر، در شریعتی به ناگزیر وی را در برابر هر چیزی قرار می‌دهد که یا نسبت به واقعیت‌های زندگی انسان‌ها و دردها و غم‌های محسوس آنها بی‌تفاوت است یا خود را از مسئولیت تغییر این وضعیت‌ها معاف کرده است. فلسفه و فیلسوفان به معنای رایج‌اش که تنها دغدغه فهم حقایق عالم را دارد، یکی از آن بخش‌هایی است که مورد اعتراض و نقد شریعتی است.


شریعتی با علم به معنای رایج و متعارفش (پوزیتیویستی) که مدعای بی‌طرفی داشت، همانگونه روبرو می‌شود که با فلسفه مواجهه کرده است و ادعای بی طرفی علم را بزرگترین فاجعه قرن بیستم تلقی می‌کند. اساسا قرن بیستم را برعکس بسیاری قرن انحطاط می‌دانست. چرا که قدرتمندان عالم با طرح و تحکیم «عالم و علم باید بی‌طرف باشد»، نوابغ علمی‌را به خدمت خود درآورده‌اند. شریعتی علم بی طرفی را که تنها رسالت خود را بیان «چه هست» و «واقعیت خارجی» می‌داند، مزدور و ابزار و برده زر و زور به حساب می‌آورد. شریعتی، علم در این وضعیت را در خدمت سرمایه‌داری تحلیل می‌کند و از ازدواج علم با پول سخن می‌گوید که در این ازدواج، صاحبخانه، پول و نفقه‌خور، علم است.


شریعتی به جای بینش فلسفی و بینش علمی، از ایدئولوژی و نگاه ایدئولوژیک
و به جای فیلسوف و عالم، از روشنفکر به عنوان کسی که دارنده بینش ایدئولوژیکی است، دفاع می‌کند.
شریعتی می‌گفت که: ارسطو فیلسوف است، اما حرکتی ایجاد نکرده است….؛ هدایتی به قومش نداده است….؛ بطلمیوس عالم است…. اما کوچکترین تاثیری روی سرنوشت جامعه خودش نداشته...

شریعتی حتی به اسلام نیز از همین منظر نگاه می‌کند و حساب اسلام ایدئولوژیک را از اسلام علمی‌و اسلام به مثابه فرهنگ، جدا می‌کند. چرا که اسلام به مثابه فرهنگ عالم پرور و اسلام به مثابه علم، مجتهد پرور است اما اسلام به مثابه ایدئولوژی، مجاهد پرور است و ابوذر غفاری است که نماد این اسلام ایدئولوژیک است.

پرویز امینی

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 2

آمار سایت
  • کل مطالب : 22
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 7
  • بازدید کننده امروز : 7
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 18
  • بازدید ماه : 128
  • بازدید سال : 340
  • بازدید کلی : 30626
  • کدهای اختصاصی