ما منابع غنى اسلام یعنى قرآن و سنت و سیره پیامبر و اهل بیت را در اختیار داشتیم که نه تنها کلیات را بیان کرده اند بلکه به ریزترین جزئیات هم اشاره داشته اند مثل اخلاق در خانه، اخلاق اقتصادى، اخلاق جنسى، اخلاق سیاسى، اخلاق در تعلیم و تربیت، اخلاق در پوشش...
به نظر من اگر در شرق و غرب عالم راجع به اخلاق کلى گویى کرده باشند، در سنت ما، مبانى، کاملاً دقیق و جزئیات کاملاً روشن است.
منتهى ما مثل بچه پولدارهایى میمانیم که خاطرشان جمع است که حساب بانکى شان پر از پول است و دیگر زحمتى براى برنامه ریزى و کار و تلاش و نظم نمیکنند و چشم بسته دست میکنند توى جیب بابا و یک چیزى برمیدارند.
این غناى منابع فکرى ما، باعث تنبلى ما شده، تنبلى روحانیت، تنبلى دانشگاه و حوزه، تنبلى رسانهها و ما مفت خور بار آمده ایم.
مثل اقتصادمان که خاطرمان جمع است نفت داریم و این نفت رفو میکند تمام ضعفهاى مدیریتى ما را و هر کجا کم میآوریم دلمان به آن خوش است.
در مباحث فلسفى و نظرى و اخلاق و حقوق و اقتصاد هم، هر جا که باید بنشینیم و فکر کنیم و عرق بریزیم و بحث و مناظره کنیم و بی خوابى بکشیم و بنویسیم و تحقیق کنیم و پاسخگو باشیم، میگوییم ولش کن آقا! اینها که هست ...
این است حکایت تنبلى و مفت خورى اى که بر ما در حوزه اندیشه حاکم شده.
مثلاً میخواهیم راجع به اخلاق صحبت کنیم، یک ربع قبل از جلسه دست مى کنیم و یک کتاب را از کتابخانه برمیداریم و با خود میگوییم خیلى خوب، من همین حدیث را که بخوانم و معنا کنم، دیگر بس است. واقعاً هم بس است، اما این باعث شده که ما دیگر فکر نمیکنیم.
ما از نظر نظریه پردازى در بستر بسیارى از علوم، در یکى دو قرن اخیر عقیم شده ایم. مغزها تعطیل شده و تار عنکبوت بسته و همه به مرخصى رفته اند.
نتیجه اش این شده که وقتى میخواهیم از اخلاق دینى صحبت کنیم، مجبوریم فقط کلیات را بگوییم و یا آیه و حدیث را فقط ترجمه کنیم. تازه همان را هم درست ترجمه نمیکنیم و همه ابعاد حدیث را خودمان نمى فهمیم که به بقیه بگوییم.
این را به شما بگویم، تا کسى نفهمد که چه نظریاتى در غرب و شرق، قدیم و جدید درباره اخلاق گفته شده، اهمیت احادیث اخلاقى ما را متوجه نمیشود.
نمى فهمد که این روایت، این سنت و روش، پاسخ پانزده مکتب اخلاقى را در دنیا دارد میدهد.
اینها را نمیفهمیم، درست مثل بچه اى با الماس گران بهایى در دست که دارد با آن تیله بازى میکند.
حسن رحیم پور ازغدی، انسان شدگى